وضعیت ارائه عفاف و حجاب در رسانه ملی از نگاه محسن شاکرینژاد؛
اگر کسی ساعاتی در خیابانهای شهر قدم بزند؛ پوششها، آرایشها، رفتارها و روابط مختلفی را بخصوص در بین قشر جوان میبیند و به سادگی متوجه تعارض وضع موجود، با اصول و ریشههای دینی و ملی این سرزمین میشود و شاید این سوال در ذهن بسیاری به وجود آمده باشد که چرا وضعیت اینگونه است؟ مقصر کیست؟» بروز این مشکلات در زمینه عفاف و حجاب نسبت به دهه ۶۰ لزوم بررسی عملکرد دستگاههای فرهنگی را که در زمینه ترویج عفاف و حجاب فعال هستند، ضروری کرده است. یکی از این دستگاهها تلویزیون یا رسانه ملی است. سوال این است که وظیفه و مسئولیت صداوسیما به عنوان یک نهاد فرهنگساز در زمینه ترویج عفاف و حجاب چیست؟ چه آسیبهایی در بازنمایی و انعکاس حجاب توسط صدا وسیما وجود دارد؟ ورود تکنولوژیهای جدید رسانهای (ماهواره، اینترنت، فضاهای مجازی و…) چه مقدار در تمایل جوانان به بد پوششی تاثیرگذار بوده است؟ رسانه ملی در زمینه ترویج الگوی مناسب عفاف و حجاب موفق بوده یا نه؟ محسن شاکرینژاد مدیر امور پژوهش و فناوری دانشگاه صداوسیما در پایاننامه کارشناسی ارشد خود وضعیت عفاف و حجاب را در پربینندهترین فیلمهای سینمای ایران که در سال ۱۳۸۶ از شبکههای اول، دوم و سوم سیما پخش شده را بررسی کرده است. این دانشجوی دکترای رشته علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی درباره رسانه و رابطه اش با حجاب و عفاف سخن می گوید.
کودکان را دریابیم
حجاب و عفاف هم در حوزه فرهنگ ملی و هم در فرهنگ دینی ما دارای جایگاه ویژهای است. «جامعهپذیری» فرآیندی است که جامعهشناسان نهادینه شدن مؤلفههای فرهنگی جامعه را در آن جستوجو میکنند و معتقدند در فرآیند جامعهپذیری چهار عامل دخیل است. این عوامل به ترتیب اهمیت خانواده، گروههای همسالان، نظام آموزشی (مهدکودک، مدرسه و…) و در نهایت رسانهها هستند. انسانها از ابتدای طفولیت تحت تأثیر این عوامل، هنجارها و ناهنجارهای اجتماعی را فرا میگیرند و آماده ورود به اجتماع میشوند.
حال اگر عفاف و حجاب را به عنوان دو هنجار ملی و دینی بدانیم، برای نهادینه شدن آنها در جامعه باید نقش هر کدام از عوامل جامعهپذیری را مورد توجه قرار دهیم. به نظرم چنانچه بخواهیم روی مسئله عفاف و حجاب کار اثرگذاری انجام دهیم، باید سراغ «کودک» رفت، چرا که روند جامعهپذیری از دوران کودکی شروع میشود. وقتی که فرد بزرگ شد، شخصیت او شکل میگیرد و دیگر مشکل بتوان در این زمینه کاری انجام داد. هر هنجار فرهنگی و از جمله عفاف و حجاب را اگر بخواهیم در جامعه نهادینه کنیم؛ باید چهار عامل دخیل در فرآیند جامعهپذیری هماهنگ و همصدا هر کدام بخشی از کار را عهدهدار شوند و به نحو احسن وظیفه خود را انجام دهند. هر کدام از این عوامل دارای وزن و جایگاه مخصوص به خود هستند و قرار نیست جای دیگری را پر کنند. نکته مورد توجه این است که امروزه ترتیب این عوامل در فرایند جامعه پذیری، تغییر کرده است و نقش رسانهها در فرایند جامعهپذیری کودک بیشتر شده است؛ چون مصرف رسانهای ما افزایش یافته و این مسأله میتواند متأثر از سبک زندگی جدید و افزایش ساعات فراغت در زندگی ماشینی امروز باشد. رسانهها امروز مهمترین ابزار گذران اوقات بشر محسوب میشوند. تقریباً میتوانیم بگوییم که ما در همه ساعات شبانهروز درگیر رسانه هستیم و البته پر واضح است که امروزه رسانه فقط به رادیو و تلویزیون منحصر نمیشود. الان گوشیهای هوشمند به عنوان یک رسانه فراگیر در دسترس همه اقشار جامعه قرار دارد. این گوشیها کارکرد تلفن، کتاب، روزنامه، رادیو، تلویزیون و اینترنت را توأمان دارند. به این علت جایگاه و تاثیرگذاری اینها بالا و پایین شده است و امروزه در جامعه ما عوامل جامعهپذیری کودکان هم راستا نیستند. وقتی اینها هم راستا نباشند، نتیجه آن این تضادی میشود که شما میبینید. نتیجه این میشود که گویی در جامعه یک فرهنگ رسمی داریم که از طریق رسانهها و نظام آموزشی ترویج میشود و در کنار این فرهنگ رسمی ما یک فرهنگ غیررسمی داریم که غالب افراد جامعه از آن پیروی میکند.
بازتاب نمیدهیم، بازنمایی میکنیم
در مطالعات ارتباطی ما با دو مسأله «بازتاب» و «بازنمایی» مواجه هستیم. در بازتاب، رسانهها واقعیت جامعه را بیکم و کاست و مانند یک آینه منعکس میکنند. در بازنمایی، رسانه مفاهیم و موضوعات موجود در جامعه را بازتعریف و بازسازی میکند و طوری نمایش میدهد که لزوماً با واقعیت جامعه یکی نیست. من احساس کردم که ما در برنامههای خود در زمینه عفاف و حجاب بازنمایی میکنیم و واقعیت موجود را بازتاب نمیدهیم.
در زمان پخش سریال «شبهای برره» در سطح جامعه اقشار مختلفی با لهجه بررهای صحبت میکردند. این نشان میدهد که رسانه قدرت تاثیرگذاری روی مولفههای فرهنگی نظیر لهجه و زبان دارد و این سوال در ذهن من ایجاد شد که آیا رسانه نمیتواند در بهبود شرایط عفاف و حجاب در جامعه نقشآفرینی کند؟ وجود این شواهد (صحبت بررهای) به سوال من پاسخ مثبت میداد. به همین منظور تصمیم گرفتم بررسی کنم که آیا رسانه ملی به عنوان اثرگذارترین ابزار فرهنگی به وظایف خود در این زمینه عمل کرده است یا خیر؟ در این راستا سراغ پربینندهترین برنامههایی رفتم که بیشترین مخاطبان را از میان زنان و دختران جوان دارند.
بررسیهایم نشان داد که خانمها و به خصوص دختر خانمهای جوان چهار ویژگی را به عنوان ویژگیهای ایدهآل یک خانم موفق در نظر دارند؛ چهره زیبا، محبوبیت، تحصیلات دانشگاهی و جایگاه و طبقه اجتماعی بالا. البته در نظر داشته باشید که همه این ملاکها مادی هستند. من در پایاننامه خود شاخصهای عفاف و حجاب را در مورد شخصیتهایی که میتوانند به عنوان یک الگو انتخاب شوند، در فیلمهای پربیننده سیما بررسی کردم تا ببینم رسانه، کسانی را که در فیلمها محبوب هستند، تحصیلات دانشگاهی دارند، دارای چهره زیبا هستند و از شرایط اجتماعی و اقتصادی مناسبی برخوردارند، به لحاظ شاخصهای عفاف و حجاب چگونه نمایش میدهد. با توجه به این نکته که مراجع عظام تقلید، مقام معظم رهبری و بزرگان دین «چادر» را به عنوان حجاب برتر معرفی میکنند، شخصیت زنان چادری را نیز جداگانه بررسی کردم تا ببینم رسانه، کسانی را که به تعبیر بزرگان، حجاب برتر را برگزیدهاند چگونه نمایش میدهد و از این منظر چه اندازه در نهادینهسازی حجاب و عفاف اثرگذار است.
با کلاس های بی چادر
آنچه من در پایان نامه خود به آن رسیدم این بود که شاخصهای عفاف و حجاب شخصیتهای زن چه در فیلمهای سینمایی نه با شاخصها و معیارهای اسلامی و نه با سیاستهای سازمان صدا و سیما تطابق نداشت. در این برنامهها خانمهایی که دارای چهار ویژگی مفروض الگو بودند پوشش غالب آنها مانتوهای تنگ و کوتاه است! و در شاخصهای عفاف نیز ضعف دارند. این بدین معنا میتواند تعبیر شود که سطح زندگی بالاداشتن، چهره زیبا داشتن، تحصیلات دانشگاهی داشتن و محبوبیت، سازوکارهایی دارد و یکی از لوازم آن داشتن این نوع پوشش است. ولی آیا واقعیت جامعه ما این است؟ و شخصیتهای دارای چهار ویژگی پیش گفته الزاماً پوششان این چنین است؟
در مورد خانمهای چادری وضعیت در فیلمهای مورد بررسی از این نیز بغرنجتر بود و در این فیلمها شخصیتهایی دارای حجاب برتر بودند که به لحاظ ظاهری زیبا نیستند! سطح زندگی متوسط و رو به پایین دارند! فاقد تحصیلات دانشگاهی هستند! به لحاظ سن، سن آنها بالاست! و دارای مشکلات فراوان مادری و روانی هستند. در رسانه ما آنچه به عنوان شخصیت محجبه بازتاب داده میشود به گونهای است که هیچ وقت توسط مخاطب به عنوان الگو مورد پذیرش قرار نمیگیرد. در نتیجه این شواهد نشان دهنده این است که رسانه الگوی مناسب با ارزشهای دینی و ملی ما را آنچنان که باید و شاید ترویج نمیدهد.
فقط رسانه مقصر نیست
محتوای تکنولوژیهای جدید رسانهای در بدپوششی جامعه بیتأثیر نبوده و قطعاً در زمینههایی تاثیرگذار بودهاند ولی اگر بخواهیم تمام گناه را به گردن رسانههای بیگانه و یا تکنولوژیهای جدید بیندازیم، به نظر من درست نیست. ما باید به اینکه در داخل، سیاستگذاری مناسبی نداشتهایم، اعتراف کنیم. فرد گرسنه باید شکمش را پر کند، اگر غذای مناسب و سالم در دسترس نباشد، این شکم ناگزیر با غذای ناسالم و نامناسب پر میشود. در همه حوزههای فرهنگی و از جمله عفاف و حجاب نیز همین مسأله صادق است. جوان روحیه تنوع طلبی، زیبایی خواهی، نوآوری و شادابی دارد. جوان امروز را نمیتوان با جوانان دهههای قبل مقایسه کرد. جوان امروز دوست دارد دیده شود، به چشم بیاید، یک لباس جدیدتر و به روزتری را استفاده کند. آیا میشود به جوان گفت؛ همان لباسهای دهههای قبل را بپوشد!؟ خب وقتی شما هیچ سیاستگذاری در این حوزه ندارید، چه اتفاقی میافتد!؟ جوان به دنبال این است که یک کسی یک جایی، آنچه را که باعث بهتر دیده شدن او میشود را به او معرفی کنند و لباس مناسب او و نسل او را طراحی و معرفی نمایند. ولی ما به دلیل نداشتن سیاستگذاری درست، عملاً گوی رقابت را در این زمینه به رقیب سپردهایم. دقت کنید فقط یکی از عوامل این بدپوششی رسانه است و نهادهای فرهنگسازی مانند وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و… دخیل هستند. وقتی شما الگوی مناسب طراحی نکردهاید! وقتی الگوی پوشش ملی ندارید… ! بیگانگان این ظرف خالی را به راحتی پر میکنند. در این عرصه و با این شرایط است که رسانههای بیگانه از ما جلو زدهاند و اثرگذار هستند. در نتیجه اگر چه نمیتوان جلوی ورود تکنولوژی را گرفت، اما میتوان با برنامهریزی و سیاستگذاری مناسب و به موقع از آثار منفی تکنولوژیها کاست و با ارائه محتوای مناسب اتفاقاً از همین ابزار برای نهادینه کردن فرهنگ بومی و دینی استفاده کرد.
به یک نکته مهم باید توجه داشت و آن اینکه وقتی زیرساختهای جامعه دچار مشکل شد، رسانه حتی اگر درست کار کند به تنهایی نمیتواند کاری از پیش ببرد. رسانه، توانایی معرفی الگوها را دارد اما بخشی از این مجموعه است و نیاز است که همه عوامل جامعهپذیری دست به دست هم دهند. اگر به دنبال این هستیم که کلیت این موضوع حل شود، فقط رسانه در آن دخیل نیست. شما تصور کنید رسانه وظیفه خود را به نحو احسن در این زمینه انجام دهد، آیا این بدین معناست که عفاف و حجاب در جامعه درست میشود!؟ نه. به دلایل مختلف مثل رسانههای رقیب، فراهم نبودن زیرساختها، عدم هماهنگی میان دستگاه های مسئول و اصولاً نبود سیاستگذاری صحیح مانع اصلاح صحیح است.
وقتی اعتقاد نباشد!
اعتقادم این است که به چند دلیل صداوسیما ظرفیت ترویج الگوی مطلوب عفاف و حجاب را ندارد. اجازه بدهید مثالی بزنم و سربسته از این موضوع عبور کنم یکی از دوستان بنده، دستیار یکی از کارگردانهای معروف کشور بود که فیلمی را در ماه مبارک رمضان کار میکردند، ایشان بعد از مدتی از این گروه جدا شد. از او پرسیدیم که چرا کار خود را ادامه ندادید؟ ایشان میگفت؛ سرکار فقط من و کارگردان «روزه» بودیم! عوامل فیلم از بازیگر تا… هیچ کس روزه نبودند! با این شرایط من نتوانستم ادامه بدهم! خب شما انتظار دارید که همچین کاری در حوزه فرهنگ دینی مذهبی ما تاثیرگذار باشد!؟
در مورد مسئله عفاف هم همینطور است. اگر عوامل شما به مبانی عفاف و حجاب و حجاب برتر معتقد نباشند، شما نباید انتظار داشته باشید که در این سریال حتی اگر از حجاب برتر هم استفاده شود، در ترویج حجاب موثر باشد! آن هم امروز که در عصر ارتباطات قرار داریم! امروزه در فضای مجازی، زندگی و پوشش واقعی این افراد هست و مردم اینها را میبینند، متوجه این تضادها
میشوند. شما اگر دقت کنید متوجه میشوید که شاخصهای عفاف و حجاب ما در سینما و تلویزیون متفاوت است. این در صورتی است که مخاطب سینما و تلویزیون یکی است و از هم جدا نیستند. یک مخاطب هم تلویزیون میبیند و هم سینما میرود. حد و مرز حجاب در سینما کم رنگتر و در تلویزیون پررنگتر است. با وجود این تضادها نباید انتظار نهادینه کردن الگوهای مناسب را داشت.
هنرمند تربیت نکردیم
در علوم ارتباطات همواره این سوال وجود دارد که آیا این رسانهها هستند که بر مخاطب و جامعه تاثیر میگذارد یا مخاطب و جامعه است که بر روی رسانهها تاثیرگذار است؟ تصور کنید که جامعه ما خدای نکرده مانند زمان طاغوت به سمتی برود که مبانی حجاب در آن روز به روز کم رنگتر شود، سوال این است که آن وقت تکلیف رادیو و تلویزیون چیست؟ آیا رسانه متأثر از جامعه باید حجاب را کمرنگ جلوه دهد؟
شما اگر فیلمها و سریالهای دهه ۶۰ را نگاه کنید، میبینید که پوششها با این چیزی که الان ما در فیلمها و سریالها مشاهده میکنیم، بسیار متفاوت است. از شما سوال میکنم، آیا نوع پوشش مردم کوچه خیابان تغییر کرد که پوشش در سریالها عوض شد یا این فیلم و سریالها و به طورکلی رسانهها بودند که به تدریج این نوع پوشش را ترویج کردند!؟ این یک بحث ظریفی است و به طور قطع و یقین نمیتوان گفت که کدام بردیگری تاثیرگذار بوده است. اما مطالعات پیشین نشان میدهند که درصد بالایی از مردم الگوهای خود را از میان هنرمندان محبوب -چه داخلی و چه خارجی- میگیرند. ما هر کسی را که در این قاب قرار دهیم، مستعد الگو شدن است و امکان دارد مردم الگوهای خود را از او بگیرند. اما این الگوها، الگوی خود را از کجا میگیرند؟ تحلیل وضع موجود روشن و دو دو تا چهار تاست. وقتی هنرمند شما، کسی که قرار است در تلویزیون، سینما، تئاتر و… مفهومی را به مخاطب عرضه کند و مخاطبان از او الگو بگیرند، خود این هنرمند الگوهای پوشش، رفتار و منش او در چارچوب نظام و انقلاب شما نباشد به تبع آن مردمی هم که قرار است از این افراد الگو بگیرند از این ارزشها فاصله میگیرند. ما متأسفانه برنامهریزی برای تربیت هنرمند در چارچوب نظام و انقلاب نداشتیم و این یکی از معضلات دانشگاههای هنری و به تبع آن رسانه ماست.
چاره کار
در همه حوزههای فرهنگ از جمله عفاف و حجاب دستاندرکاران باید خود معتقد به شاخصههای آن حوزه باشند. رطب خورده حتی اگر اشرف انسانها رسول خدا باشد، منع رطب کردنش تأثیری نخواهد داشت؛ چه برسد به ما انسانهای عادی.
راهکار بعدی این است که در نظام رسانهای و در حوزه عفاف و حجاب باید هماهنگی وجود داشته باشد. امروز شما میبینید برخی بازیگران همزمان در سینما و تلویزیون دو کارشان پخش میشود که در یکی، متناسب اصول و چارچوبهای موجود حدود حجاب را رعایت کرده و در دیگری به دلیل نبود استانداردهای متقن و مبتنی بر اصول دینی چندان به مبانی پایبند نبوده است. این مسأله تأثیرگذاری تلویزیون را تحتالشعاع قرار میدهد.
مسئله بعد اینکه همواره عفاف مقدم بر حجاب است، در واقع عفاف روح حجاب است. مثلاً وقتی در یک برنامه گفتوگو محور نشان میدهیم که مجری چادری با دو تا آقا نشستهاند و چشم در چشم هم بحث میکنند، میخندند، ارتباطات کلامی و غیرکلامی دارند؛ این با کدام اصول عفاف سازگار است؟ در این مسائل، ما احکام فقهی مشخصی داریم مثلاً اگر انگشتر به عنوان زینت در دست خانم باشد، نمایش آن حرام است. نمایش آرایش خانمها در برابر نامحرم مطلقاً حرام است. اصلاح خانمها را اگر نامحرم ببیند، نمایشش حرام است و بسیاری احکام دیگر همه اینها را درکنار هم بگذارید، ببینید چقدر در رسانه این اصول فقهی رعایت میشود؟
مورد بعدی اینکه ما نمیتوانیم همدیگر را نقض کنیم. ما نمیتوانیم میزگردی در مورد عفاف و حجاب بگذاریم و بلافاصله یا همزمان سریالی بخش کنیم که مشکل عفاف و حجاب دارد! این مخاطب را دچار ناهماهنگی میکند. شما دقت کنید خیلی از شاخصهای عفت رفتاری است، مثلاً همین الان سریال پرمخاطبی از رسانه ملی پخش میشود که در آن دختر و پسری که محرم نیستند، در دانشگاه به راحتی با هم ارتباط دارند! همدیگر را به اسم کوچک صدا میزنند! با هم پارک و رستوران میروند! از رسانه ملی، از جایگاهی که قرار است فرهنگسازی انجام دهد امثال این سریالها پخش میشود. در این شرایط چه انتظاری دارید که برنامه شما اثرگذار باشد!؟
نکته بعد این است که ما در حوزه «فقه رسانه» مشکل و ضعف داریم. حضرت امام(ره) این شجاعت را داشتند و برخی از فتاوا را صادر کردند که تا قبل از ایشان سابقه نداشته است. امروز در عرصه رسانهای لازم است که فقها و علمای ما بنشینند و در برخی از حوزهها ورود پیدا کنند. چطور میتوان به طور غیرمستقیم و از طریق رسانه به کودکان یاد داد که میتوان در برابر محارم حجاب نداشت؟ نمیشود انیمیشنی ساخت که مادر در داخل خانه حجاب ندارد ولی به محض اینکه از خانه به بیرون میرود یا نامحرمی وارد خانه میشود، چادر سر کند؟ برای نهادینه کردن این ارزشها، نیاز است که رسانه هم به خانواده کمک کند.
البته نباید این نکته را از نظر دور داشت برای نهادینه کردن حجاب باید تمامی ظرایف را به کار گرفت. نمیتوان مستقیم به مخاطب گفت که «ما میخواهیم حجاب شما را درست کنیم.» به ظرافت و ریزهکاری نیاز است. امیدوارم بین همه نهادهای مسئول همگرایی در این زمینه به وجود بیاید و عفاف و حجاب این دو پرچم ملی و مذهبی ما متولی مشخص خود را درجامعه پیدا کنند.